کلمات من

کـلمه های پر از هیجان ذهـن مـن

کلمات من

کـلمه های پر از هیجان ذهـن مـن

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توجه» ثبت شده است

من اینجا 

بی تو 

انگار دیگر من نیستم

پس این فراق و دوری

کی سرانجام خواهد شد!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۹ ، ۰۲:۰۱
صالحون

عشق یعنی تو

که با حضورت

حال دلم

فرق می کند ...

با من بمان!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۹ ، ۰۴:۲۹
صالحون

راستش را بگو

کجای این شهر

ستاد انتخاباتی زدی؟

می خواهم آنقدر جلوی آن بایستم 

تا از تو پُر شوم ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۵۶
صالحون

بیچاره دیوار مهربانی
اینم کم کم داره متوجه میشه
توجه ما آدم ها
فقط چند روزی بیشتر نیست!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۳۱
صالحون

شرمنده که این روزها خیلی کم وقت می کنم برای تو بنویسم!
اما خودت که میدانی
هر روز که می گذرد بیشتر تو را دوست می دارم ...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۱۳
صالحون

شب ...
خسته ، کارهای نیمه تمام روز!
جمع بندی پروژه ...
یک لیوان چای و فکر تو ...
دستانی که تایپ می کنند و فکر تو ...
ذهنی پریشان از اتفاقات روزمره باز هم فکر تو ...
من ، کار ، درس ، زندگی ... نه! فقط فکر تو ...
ای کاش میشد باشی و نباشم اینقدر درگیر فکر تو!

 

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۴۵
صالحون

گاهی اوقات ، بعضی دیدن ها
کلی به آدم انرژی میده
دیدن کسی که خیلی وقته چشم انتظار یک نگاهش بودی ...
شاید خودش هم متوجه نگاه تو که از بین جمعیت دنبالش بودی نبوده باشه ...
اما همین که تو تلاشت رو کردی ...
پیش وجدان خودت سرافرازی ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۲۰
صالحون

دلم خوش هست به دیدنت ...
عکست
صدایت ..
دوست دارم تو باشی
فقط باش
تو که خوب باشی
دل من هم آرومه ...
پس باش...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۸
صالحون

دلم برای صدای تو تنگ شده ...
صدایت ...
حالا اگر نشد!
کمی برایم نفس بکش ...
همان که نیت کنی برایم چیزی بگویی
پرواز می کنم
تا بی نهایت ...

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۴۰
صالحون

صفحات را ورق میزنم هر شب ...
و فقط
آن صفحه ای را میخوانم
که تو زیر جملات آن خط کشیده ای
تو ...
شاید مطالبی که تو به آن ها اشاره کردی
سوالات مهم امتحان باشند ...
پس
بیشتر برایم خط بکش!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۳۵
صالحون

این شب ها
اینقدر مشغول
با تو بودن شدم
که

دلنوشت
نه نه ..
کارهای روزمره ام را فراموش کردم ..
آخر هر طرف را می نگرم تو را می بینم...
حتی خودکار توی جیبم هرازگاهی به قلبم ضربه میزند
که ای ... قلب!
مرا پرت کن روی کاغذ و چند خطی بگذار تا برقصم ...
چه کنم با این قلم بی حیا ...
این روزها بد اخلاق شده است ...
قصد دارد پلیس! را به مملکت قلبم بکشاند با این کارهایش...
عجب ها ..

 

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۰۰:۱۸
صالحون

هنگامی که قلمم از تو می نویسد
احساسم بر این است که
در قایقی کاغذی
روی رودخانه ای صاف و زلال به سمت
خدا حرکت می کنم...
همسر من می شود در کشور قلبم؟
...
وقتی مسافر تو باشی و ناخدا من ...
حتما مقصدمان بهشت خواهد بود..
حتی اگر قابقمان غرق شود...

 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۵:۲۷
صالحون

روزهای اول اسمش بود
گِل ...!
کم کم که اسم تو
به میان آمد
صدایش کردند...
دِل ....!

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۴
صالحون

چند وقتیه ...
من
حسابی دلگیرم...
و این یعنی :
"دلم گیر توست...!"

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۱۵:۰۵
صالحون

دلم کمی تو را میخواهد..
ای کاش
بودی
تا کمی از حجم تنهایی هایم
را با تو تقسیم کنم
تو اگر بودی...
من بودم و تو و کلی #حرف...
همان حرف هایی که نخواستی بشنوی :-)
اما مگر میشود اینجا
مجازی
به هم رسید و کلام را تقسیم کرد؟
دنیای من همینه...
من و تنهایی و بازم من...
#من #تنها #ناراحت
#صالحون

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۹
صالحون

من هم سکوت را دوست ندارم
مثل تو
اما چکنم...
دلم شب ها
تو را میخواهد
تویی که تنها محرم دل منی...
من همان حس آشنایی را
دوست دارم
که باعث
آشنایی دل هایمان باهم شد..
تو و من حاصل یک اتفاق خوب در زندگی هم خواهیم بود...
#صالحون

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۸
صالحون

عاشقانه هایت را
اگر
امروز
دیروز
حتی فردا نخوانم...
نه شب صبح میشود
و نه صبح شب...
امروزم که بخیر گذشت
چند باری خبرم را گرفتی
فردا هم خدا بزرگ است...
عاشقانه هایت را دوست دارم...
بنویس ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۶
صالحون

هجم دلتنگی های من
در زمان و مکان نخواهد گنجید ..
ای کاش شب و روز مکث می کرد
تا فقط از تو ...
مینوشتم...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۲
صالحون

دل من هم ...
همیشه برای نوشتن از تو
می تپد ..
انگشت هایم را که نگو!
از دلم پیشی میگیرند...
نمی بینی مگر ؟

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۲
صالحون

گفت :
برای که مینویسی!
سکوت کردم...
تو خود دلیلی برای نوشته هایم
حالا آمدی از من از چرایی نوشتنم می پرسی؟
من تو را می نویسم ...
تو ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۴۲
صالحون

این روزها به من می گویند...
چرا اینقدر بی ربط می نویسی؟
آری...
من که میدانم...
بی ربط نوشتن
برای تو طعم خاصی دارد!
دیگران را ولشان کن!
آنان چه می دانند از من و تو!
از بی ربط عاشق شدن!
بی ربط دل بستن!
و به خصوص
بی ربط نوشتن....!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۳۸
صالحون

امشب
کمی برایم سکوت کن
 باشد ...؟
بدان سکوتت هم
برای من
شنیدنی است!

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۹
صالحون

امشب... چقدر
دلم هوای نوشتن دارد
اما چکنم ک دستانم توانی برای از تو سرودن ندارند!
وقتی دل و دست با هم همراه نشوند ..
پایی برای ایستادن نمی ماند ..
خدایا دست و دل و پایی برای ماندن بده ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۶
صالحون

اگه با هر اشتباه من
اینقدر راحت
لبخند ب لبان تو می نشیند
دوست دارم
روزی ده بار اشتباه کنم
تا ده بار به دلیل بخندی
البته فقط ده بار :)

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۵
صالحون

از تو می نویسم
حتی اگر
قلم رنگ ندهد
و کاغذ هایم
جایی برای رقص قلم نداشته باشند ...
مملکت دلم نیاز دارد احوال تو را بداند ..
من خبرنگار رسانه تو خواهم شد!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۲
صالحون

گلستان دلم
از روزی که تو رهایش کنی می شود بیایان!
توجه ات به من مثل قحطی است!
هرچند سال یک بار!
من توجه تو را می خواهم حالا در بهشت یا جهنم
فرقی نمی کند!
فقط من را بین...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۱۸
صالحون