دنبال گناه ...

لحظه ای
کنار من بنشین
کمی با من حرف بزن ...
خدا میگوید!
اما بنده
میرود به دنبال
گناه ...

خدایا کمک ...

خدای محرم ، خودت به داد زندگیِ دنیایی ما برس ...

 

قبولی توبه ...

شاید علت قبولی توبه اش این بود
که خدا تنها کسی بود
که او را درک می کرد...

رهایی از آتش ...

رهایی از آتش فقط به دست شماست ...
ای مولای من
خدای من
از سر تقصیرات ما بگذر ...

نجات دهنده ...

خدا خوبم ، امشب هم ...
مثل سال های قبل
آمدیم بگوییم
سبحانک یا لا اله الا انت ...
خودت برسان نجات دهنده را ...

تشنه خدا ...

خدایا ...
توی این ماه
تشنگی ام رو به خودت زیاد کن نه به آب ...
پ ن :
راستی تا حالا تشنه خدا شدی؟

کلام خدا ...

مردم در حال استماع کلام خدا
ایشان در مسجد
در حال فرستادن پیامک...!
بعد خواندن قرآن
بلند بلند از جمعیت تقاضای دعا هم داشت!

خودت را به من نشان ده ...

خدیا ...
روزم شب می شود بدون اینکه تو را بیشتر بشناسم!
و این یعنی روزگار بر من عادی شده...
کمی خودت را به من نشان ده ...

نگاه خدا ...

تو جلسه مذهبی نشسته بودیم
داشت به بغل دستی خودش می گفت:
"بیا دعا کنیم تا خدا ما رو ببینه..."
غافل بود از اینکه خدا لحظه ای چشم از ما بر نمیداره ...
پی نوشت :

خدایا ...
نکنه روزی نگاه تو را
فراموش کنم!

کنارم بمان ...

ساعت ها ، دقیقه ها ، ثانیه ها

با تو ...

لحظه ای هم که باشد

لذتش بیش از سال ها بدون تو بودن ، است

همیشه کنارم بمان ای آرامش شبهای من ...

پی نوشت : 

خدایا دوست دارم ، واسه هر چی بهم دادی...

برنده انتخابات ...

برنده این انتخاب نه من بودم و نه تو
هر دوی ما بودیم!
آن هم با اکثریت آرا
قبول شدیم
چون "ما" بودن را انتخاب کردیم
و ما ، ما شدیم ... چون به خدا توکل کردیم
و خوب فهمیدیم با توکل به خدای بزرگ ...
می توان بهترین تصمیم ها را گرفت!
روزهای خوب داره میاد ، صبر کن ...

 

دادگاه ...

نه نیاز است حرف هایت را ضبط کنم!
نه چاپ!
همین که در دلم ثبت می شوند ..
برای روز دادگاه
کافیست...
دادگاهی که قاضی اش

خداست ...
پس هر چیزی را بر زبان نیاور ...

قایق ...

هنگامی که قلمم از تو می نویسد
احساسم بر این است که
در قایقی کاغذی
روی رودخانه ای صاف و زلال به سمت
خدا حرکت می کنم...
همسر من می شود در کشور قلبم؟
...
وقتی مسافر تو باشی و ناخدا من ...
حتما مقصدمان بهشت خواهد بود..
حتی اگر قابقمان غرق شود...

 

تلنگر ...

چند لحظه پیش...
پا روی سکو گذاشتم
باران لحظه ای حالم را پرسید
یک آن زیر پاهایم سر خورد
خدایا...
به کدامین گناه به من تلنگر زدی...
میدانم کمی بد شدم..
اما تو که خوبی..

هوای نوشتن ...

امشب... چقدر
دلم هوای نوشتن دارد
اما چکنم ک دستانم توانی برای از تو سرودن ندارند!
وقتی دل و دست با هم همراه نشوند ..
پایی برای ایستادن نمی ماند ..
خدایا دست و دل و پایی برای ماندن بده ...

فرشته عشق ...

فرشته های خدا را می شناسی؟
فرشته مرگ مسئول کاری...
فرشته روزی وظیفه خود ..
فرشته ...
و فرشتۀ عشق
مامور قبض روح دل است!
فرشته عشق این روزها چقدر زیاد به من سر میزند!