در طول هفته روزشماری می کنم
برای رسیدن به روز شما ...
روزم غروب می شود
و
من
باز هم
بدون شما ...
بیا ... مولای من
در طول هفته روزشماری می کنم
برای رسیدن به روز شما ...
روزم غروب می شود
و
من
باز هم
بدون شما ...
بیا ... مولای من
پسر فاطمه ، چشمی که چشم در چشم شما نباشد
به چه درد می خورد؟
همان بهتر که
چشمان گناه کار ...
صدایش بزنم!
صبح قبل خروج از خانه نوشتم :
"امروز جمعه است!
ای کاش امروز
همان روز وعده داده شده باشد!"
الان ...
دوباره به خودم تلنگر میزنم ...
چه کردیم که هنوز ... لایق دیدار او نیستیم ...
:-(
حرف از انتظار زدن خیلی راحته
اما منتظر بودن سخت!
امروز دیگر ، این امام زمان هست که منتظر ماست ...!
باشد که ظهور کنیم ...
نیامدنش از وقتی شروع شد که من مشغول کارهای خودم شدم
تو مشغول کارهای خودت شدی
دیگران مشغول کارهای خودشان شدند ...
خدایا ...
ما را به او مشغول کن ، باشد که او بر ما ظهور کند ...