کلمات من

کـلمه های پر از هیجان ذهـن مـن

کلمات من

کـلمه های پر از هیجان ذهـن مـن

۳۵ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

گاهی شاید احساس کنی
بین این همه آدم که اطرافم هستن
تو رو ... گم کردم!
اما
تو بین این همه آدم فرق می کنی ..
تو را یک جور خاص دوست دارم!
شبیه یک آسمان که تنها یک ماه در دریایی از ستاره ها دارد ...
یا نه ..
بذار طوری دیگر بگویم ...
شبیه کسی که فقط یک نفر را دوست دارد ...
آنهم تو ... را

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۲
صالحون

این شب ها
اینقدر مشغول
با تو بودن شدم
که

دلنوشت
نه نه ..
کارهای روزمره ام را فراموش کردم ..
آخر هر طرف را می نگرم تو را می بینم...
حتی خودکار توی جیبم هرازگاهی به قلبم ضربه میزند
که ای ... قلب!
مرا پرت کن روی کاغذ و چند خطی بگذار تا برقصم ...
چه کنم با این قلم بی حیا ...
این روزها بد اخلاق شده است ...
قصد دارد پلیس! را به مملکت قلبم بکشاند با این کارهایش...
عجب ها ..

 

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۰۰:۱۸
صالحون
این روز ها
تو را می شنوم
تو را می بینم
تو را حس می کنم
اما...
تو را ندارم...
و چه دردی بزرگ تر از نداشتن تو؟
وقتی همه جا تو را می بینم و ندارمت :-(
کمی مال من باش...
#صالحون
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۷
صالحون
اسامی اعلام شد...
نکند
رد صلاحیت
شده باشم
در قلب
تو...
:-(
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۱
صالحون

پسرک قصه ما
وقتی حالش بد بود
تازه دنیا بهش فهموند
اونایی که تو خوشی بهت میگن عزیزم!
وقت ناخوشی خیلی میتونن بد باشن ...
اونی که اومد و بهت نارو زد
تاوان خوشی هایی بود
که بدون توجه به آینده داشتی سپری میکردی ...
اون دوست نداشت بچه!
نداشت .../

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۳
صالحون

بیا
و کمی به حالم فکری کن!
یک روز در هفته فقط تو را می بینم ..
و بعد آن ...
هر روز دلتنگ تر می شوم ...
راستی ...
این را میدانستی که
دل بستن به تو ...
عین دل بستن به خداست ..
پس خداگونه باش
لطفا

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۰۱:۲۸
صالحون

هنگامی که قلمم از تو می نویسد
احساسم بر این است که
در قایقی کاغذی
روی رودخانه ای صاف و زلال به سمت
خدا حرکت می کنم...
همسر من می شود در کشور قلبم؟
...
وقتی مسافر تو باشی و ناخدا من ...
حتما مقصدمان بهشت خواهد بود..
حتی اگر قابقمان غرق شود...

 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۵:۲۷
صالحون
دوست ندارم کسی تو را
ببیند..
تو فقط باید سوژه چشمان من باشی...
من تو را ببینم
و
زیر لب
"و ان یکاد... "
بخوانم
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۰۰:۰۱
صالحون
من
برای تو می نویسم...
حالا تو میخواهی نبینی؟
یکباره بگو
خودکارم را بشکنم دیگر...
یا کاغذ هایم را به دست آتش بسپارم...
من و ننوشتن؟
آن هم از تو... :-(
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۵
صالحون
بگذار حرف بزنم...
سکوت تو
حتی صدای گوش کردنت
هم
آرامم خواهد کرد...
فقط بگذار
من امشب حرف بزنم
با تو :-(
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۳:۲۷
صالحون

روزهای اول اسمش بود
گِل ...!
کم کم که اسم تو
به میان آمد
صدایش کردند...
دِل ....!

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۴
صالحون

خوب گوش کن ...
به صدایی که خواهی شنید!
در قلب من
جارچی ها
عشق تو را فریاد می زنند
کمی بیشتر گوش کن ..
این
صدای طبل آنهاست
 می شنوی؟
تالاپ ... تولوپ!

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۲
صالحون

چند وقتیه ...
من
حسابی دلگیرم...
و این یعنی :
"دلم گیر توست...!"

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۱۵:۰۵
صالحون

این شب ها ...
وقتی تو را ندارم
نوشتنم می گیرد ... عجیب!
ترس دارم
که نکند از سر علاقه به نوشته های من
پیش خودت
بنای نبودن را بگذاری ...
#صالحون

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۰۱:۰۶
صالحون

دلم کمی تو را میخواهد..
ای کاش
بودی
تا کمی از حجم تنهایی هایم
را با تو تقسیم کنم
تو اگر بودی...
من بودم و تو و کلی #حرف...
همان حرف هایی که نخواستی بشنوی :-)
اما مگر میشود اینجا
مجازی
به هم رسید و کلام را تقسیم کرد؟
دنیای من همینه...
من و تنهایی و بازم من...
#من #تنها #ناراحت
#صالحون

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۹
صالحون

من هم سکوت را دوست ندارم
مثل تو
اما چکنم...
دلم شب ها
تو را میخواهد
تویی که تنها محرم دل منی...
من همان حس آشنایی را
دوست دارم
که باعث
آشنایی دل هایمان باهم شد..
تو و من حاصل یک اتفاق خوب در زندگی هم خواهیم بود...
#صالحون

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۸
صالحون

فکر کردنت را دوست دارم
آرام آرام برای من
بلند فکر کن!
گوشم در اختیار توست...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۷
صالحون

بعضی ها هم هستن
متن هایشان رامیخوانیم
(همیشه) هم لایک میکنیم
هم در دل و هم در عمل...
با توام
کمی
به جدی بگیر
ای بابا ..

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۶
صالحون

چند لحظه پیش...
پا روی سکو گذاشتم
باران لحظه ای حالم را پرسید
یک آن زیر پاهایم سر خورد
خدایا...
به کدامین گناه به من تلنگر زدی...
میدانم کمی بد شدم..
اما تو که خوبی..

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۹
صالحون

عاشقانه هایت را
اگر
امروز
دیروز
حتی فردا نخوانم...
نه شب صبح میشود
و نه صبح شب...
امروزم که بخیر گذشت
چند باری خبرم را گرفتی
فردا هم خدا بزرگ است...
عاشقانه هایت را دوست دارم...
بنویس ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۶
صالحون

گاهی احساس می کنم
هیچ کس
توانایی این را ندارد
مخاطب مطالب من باشد..
این را از
عکس العمل های آنان می فهمم
 وقتی
 برایشان از دلنوشت های خود
 می گویم...
کاش جایی بود...
تو بودی و من
و
کلی دل نوشته...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۳
صالحون

هجم دلتنگی های من
در زمان و مکان نخواهد گنجید ..
ای کاش شب و روز مکث می کرد
تا فقط از تو ...
مینوشتم...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۲
صالحون

دل من هم ...
همیشه برای نوشتن از تو
می تپد ..
انگشت هایم را که نگو!
از دلم پیشی میگیرند...
نمی بینی مگر ؟

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۲
صالحون

این روزها
وقتی به یادش میافتم...
فقط کمی سکوت...
کمی فکر... و
کمی..
آهی می کشم...
که ای کاش... :(
راستی
قشنگی فاصله ها
دراین است که
گاهی بیادمان میاندازد
کسی هست
تادلتنگش شویم...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۴۸
صالحون

گفت :
برای که مینویسی!
سکوت کردم...
تو خود دلیلی برای نوشته هایم
حالا آمدی از من از چرایی نوشتنم می پرسی؟
من تو را می نویسم ...
تو ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۴۲
صالحون

این روزها به من می گویند...
چرا اینقدر بی ربط می نویسی؟
آری...
من که میدانم...
بی ربط نوشتن
برای تو طعم خاصی دارد!
دیگران را ولشان کن!
آنان چه می دانند از من و تو!
از بی ربط عاشق شدن!
بی ربط دل بستن!
و به خصوص
بی ربط نوشتن....!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۳۸
صالحون

امشب
کمی برایم سکوت کن
 باشد ...؟
بدان سکوتت هم
برای من
شنیدنی است!

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۹
صالحون

آنقدر مرا بالا نبر..
از
ارتفاع ترس دارم
شاید
پاهایم سر خورد و با سر آمدم پایین
افتادم روی سفره ای از شعر های تو
بعد اگر
من با شعر های تو
قاطی شویم
چکسی ما را از هم جدا کند؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۸
صالحون

امشب... چقدر
دلم هوای نوشتن دارد
اما چکنم ک دستانم توانی برای از تو سرودن ندارند!
وقتی دل و دست با هم همراه نشوند ..
پایی برای ایستادن نمی ماند ..
خدایا دست و دل و پایی برای ماندن بده ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۶
صالحون

اگه با هر اشتباه من
اینقدر راحت
لبخند ب لبان تو می نشیند
دوست دارم
روزی ده بار اشتباه کنم
تا ده بار به دلیل بخندی
البته فقط ده بار :)

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۵
صالحون