تیره شد
از ابرهایی که
به دلیل اخم کردن تو
پدید آمدند ...
لحظات بدون تو
چقدر سنگین شده اند
و امروز شانزدهمین روز
نبودت را
در میهمانی افکارم
تنها نشسته ام
و رویای با تو بودن همراه با استکان چای
و این تنهایی
عجب حال و هوایی شده است
در دلم غوغاییست
که در آن
چون تویی هست
و من به دلم غبطه میخورم
که چون تویی دارد و من ندارمت
لحظه ای
کنار من بنشین
کمی با من حرف بزن ...
خدا میگوید!
اما بنده
میرود به دنبال
گناه ...
این روزها
شعر هم حوصله آمدن
به سراغ من را ندارد ...
اما
حرف هایم ادامه دارد هنوز ...
در جهالت
همین بس که
با قرآن بیان به جنگ قرآن ...
بی خبر از این که :
"هر آنکس پُف کند ، ریشش بسوزد!"
حالا صد سال .. شما خادم قران باش!
اگر دوست داشتن را به رای می گذاشتند
درون صندوق دل من پر از تو بود!
و ناگهان ...
همه خواسته ها نشدنی
و همه نخواسته ها شدنی می شوند ..
چطوره که از این به بعد نخواهمت
شاید بشوی!
یک سری سیمرغ هم هست که ساخته قلب ملتِ انقلابیه ...
مثل سیمرغ آتش به اختیار
بله ، با افتخار تقدیم میشود به کارگردانِ انقلابیِ سنگر سینمایی کشور
رزمنده جنگ نرم ابراهیم حاتمیکیا
خداقوت دلاور ...
هر دو فیلم ساز وابسته به نظام هستند! یکی وابسته به نظام انقلاب اسلامی و دیگری وابسته به نظام شیوخ عرب و مسترهای غرب!
حاتمی کیا امشب از خانواده های مظلوم شهدای مدافع حرم دفاع کرد
همانهایی که اگر جوانان خود را فدا نمی کردند
امشب جای شنیدن صدای کف و سوت از سالن جشنواره فیلم فجر باید صدای بمب و شلیک گلوله می شنیدیم..
کارگردان وابسته به نظام هدف رو خوب تشخیص داد و اونجایی که باید ، شلیک کرد!
من و شب ...
و صدای چک چک قطرات آب ...
تو و یک لیوان قهوه داغ
برای من
ممنون از تو و شب و صدای آب!
شب به امید دیدن تو
برایم روشن است
اما چه فایده
نمی بینمت!
وقتی دلم تاریک است ...