تو جلسه مذهبی نشسته بودیم
داشت به بغل دستی خودش می گفت:
"بیا دعا کنیم تا خدا ما رو ببینه..."
غافل بود از اینکه خدا لحظه ای چشم از ما بر نمیداره ...
پی نوشت :
خدایا ...
نکنه روزی نگاه تو را
فراموش کنم!
تو جلسه مذهبی نشسته بودیم
داشت به بغل دستی خودش می گفت:
"بیا دعا کنیم تا خدا ما رو ببینه..."
غافل بود از اینکه خدا لحظه ای چشم از ما بر نمیداره ...
پی نوشت :
خدایا ...
نکنه روزی نگاه تو را
فراموش کنم!
گاهی اوقات ، بعضی دیدن ها
کلی به آدم انرژی میده
دیدن کسی که خیلی وقته چشم انتظار یک نگاهش بودی ...
شاید خودش هم متوجه نگاه تو که از بین جمعیت دنبالش بودی نبوده باشه ...
اما همین که تو تلاشت رو کردی ...
پیش وجدان خودت سرافرازی ...