در این روزهای سرد پاییزی
فقط خاطرات نوشیدن
فنجان های گرم چای
تو را در ذهن من
نمایش خواهند داد ...
در این روزهای سرد پاییزی
فقط خاطرات نوشیدن
فنجان های گرم چای
تو را در ذهن من
نمایش خواهند داد ...
بی خود نبود که این روزها کم تر نوشتم ...
گمانم کلمات ذهنم در هیئت عزای تو جا مانده بودند
یا حسین ع
امشب که نداشتمت ، دوستی نوشت : شعر بگویید!
کلمات درون ذهنم را مرور کردم ، هر چه داشتم خرج موشکم شد!
شلیک کردم روی آسمان کاغذ!
و شد این :
همه جز تو باشن تو خیالم ، کمه...
بقیه اش با خودت!