شب به امید دیدن تو
برایم روشن است
اما چه فایده
نمی بینمت!
وقتی دلم تاریک است ...
شب به امید دیدن تو
برایم روشن است
اما چه فایده
نمی بینمت!
وقتی دلم تاریک است ...
نمی شود که نمی شود!
مگر می شود او را ندید وقتی همه جا از او پر شده؟
اصلا من خود را به نخواستن بزنم ...
چشم هایم را وادار به ندیدن کنم ...
دل را چه کنم؟!
تو بگو راهی هست؟!
این روزها که بیشتر ندارمت
حس نبودنت
بد عذاب آور شده برام ...
کمی برای من باش!
فقط کمی ...
دیدنت انگار معجزه نیاز دارد
آیا من پیامبر خوبی برای معجزه کردن هستم؟
:(