صفحه صفحه ذهنم را ورق میزدم
تا رسیدم به نام زیبایت
خواستم ورق را پاره کنم
اما نشد
چکنم که نام تو آنجا حک شده بود
دلم نیامد!
صفحه صفحه ذهنم را ورق میزدم
تا رسیدم به نام زیبایت
خواستم ورق را پاره کنم
اما نشد
چکنم که نام تو آنجا حک شده بود
دلم نیامد!
روزهای اول اسمش بود
گِل ...!
کم کم که اسم تو
به میان آمد
صدایش کردند...
دِل ....!