عشق یعنی تو
که با حضورت
حال دلم
فرق می کند ...
با من بمان!
شفافیت آرا فقط اونجا
که من داد میزنم
دوستت دارم
تو هم آیا شفافیت را قبول داری؟
خوبِ من
برایت آرزویی دارم
آنکه ... خنده ای که بر لب داری
از سر عادت برای عکس گرفتن نباشد
و تو بخندی در همه لحظه های عمر
از اعماق وجودت
چراکه خنده توست
که جهانم را زیبا می کند ...
بین من و تو
تنها یک پل قرار گرفته
به اسم فاصله
کاش
من فرهاد بودم
و
این پل قابل شکستن ...
راستش را بگو
کجای این شهر
ستاد انتخاباتی زدی؟
می خواهم آنقدر جلوی آن بایستم
تا از تو پُر شوم ...
این روزها
بیشتر به این پی می برم
که
درس و مشق! همه وقت گیرند ...
و همه چی در عشق
خلاصه می شود و بس ... :)
تو کار خانه را انجام می دهی
و من
زنانگی ات را تماشا می کنم ...
و
تنها یک گلدان بین ماست
پس چرا من دو گل می بینم ...!؟
از عجایب
دوست داشتن های زمینی
میتونه این باشه که :
"همان کسی آرامت می کند که دلت را بدرد آورده ..."
خوب گوش کن ...
به صدایی که خواهی شنید!
در قلب من
جارچی ها
عشق تو را فریاد می زنند
کمی بیشتر گوش کن ..
این
صدای طبل آنهاست
می شنوی؟
تالاپ ... تولوپ!
فرشته های خدا را می شناسی؟
فرشته مرگ مسئول کاری...
فرشته روزی وظیفه خود ..
فرشته ...
و فرشتۀ عشق
مامور قبض روح دل است!
فرشته عشق این روزها چقدر زیاد به من سر میزند!